در سال ۲۰۱۲، دانشکده علوم اقتصاد هاروارد میزبان سر الکس فرگوسن بود و پرفسور آنیتا البرس شانس این را داشت تا رازهای موفقیت پیرمرد اسکاتلندی را از زبان خود وی بشنود و آنها را در قالب یک مقاله درسی به انتشار برساند. این هشت نکته بدین شرح است:
۱. شروع کار با زیرساختها
به محض آغاز در منچستر، فرگوسن کار تشکیل زیرساختی برای مدرنیزه کردن سیستم پرورش جوانان باشگاه را کلید زد. او سریعا استعدادیابهای خبرهای را به خدمت گرفت و آنان را موظف یافتن پدیدههای جوان کرد. از مشهورترین این پدیدهها میتوان به دیوید بکهام اشاره کرد و بزرگترین آنها بدون شک رایان گیگز. در ۳۹ سالگی گیگز همچنان عضوی از تیم اول منچستر یونایتد و اساطیر دو دهه اخیر تیم، پل اسکولز و گری نویل، نیز بخشی از برنامه جوانگرایی فرگوسن بودند.
در دورانی که نظر یکی از کارشناسان تلویزیون “نمیتوانی با بچهها افتخار کسب کنی،” بود، بدون شک حرکت فرگوسن یک قمار بزرگ محسوب میشد.
او اکنون در رابطه با تفاوت ساخت یک تیم و تشکیل یک باشگاه سخن میگوید.
۲. شجاعت بازسازی تیم
حتی در موفقترین دوران و زمانها، فرگوسن به دنبال تقویت و بازسازی بود. او با پنج نسل متفاوت بازیکنان، لیگ جزیره و دیگر جامهای معتبر را بالا سر برد. تصمیمات سر آلکس همگی بر پایه جایگاه تیم در چرخه تغییر نسل و همینطور طول عمر مفید بازیکنان بود. در این راه، وی به ناچار مجبور به حذف پسران و مردان وفادار خود شد زیرا، آنان میبایست برای پیشرفت باشگاه و جوانان کنار میرفتند. همان گونه که رایان گیگز میگوید، فرگوسن “هیچگاه به وضعیت کنونی نگاه نمیکند، بلکه آینده را مد نظر دارد. او به نیازهای تیم آگاهی دارد و میداند چه پستهایی لازمه نیرو تازهنفس است.”
تحلیل ما بر نقل و انتقالات دهه اخیر ثابت کرد فرگوسن یک استعدادیاب بینظیر، بابرنامه و منطقی است. در دهه اخیر باشگاه از چلسی، منچستر سیتی و لیورپول برای خرید بازیکن پول کمتری را خرج کرده و با اقتدار پنج بار لیگ برتر را بالای سر برده. یونایتد با فروش بازیکنان مسن، جوانان را تدریجا به تیم اصلی هدایت میکند. در همین حال، فرگوسن با حفظ باتجربهگانی مانند گیگز، اسکولز و فردیناند الگو و استانداردهایی را برای بازیکنان جویاینام قرار میدهد.
۳. وضع کردن استانداردهای مناسب
به جای نطق کردن دستورات فنی، فرگوسن ترجیح میداد تا به بازیکنان درسهای از زندگی بیاموزد. او شاگردان را با تشویقهای بیامان پرانرژی نگاه میداشت و از سست شدن عقیدههای آنان جلوگیری میکرد.
اشتیاق توصیفناپذیر او برای موفقیت ریشه از تجربیاتش تحت عنوان بازیکن فوتبال دارد. او با همان دیدگاه به بازیکن خود مینگریست. فرگوسن از به خدمت گرفتن “بازندگان همیشگی” هراس داشت و کار با چنین دستهای را فوق العاده دشوار میدانست. در طی سالها، باورهای فرگی به عقیده همه منچستر یونایتد بدل شد و دیگر بازیکنان قادر به قبول کردن کمکاری همتیمیهای خود، حتی ستارگان، نبودند.
۴. کنترل تیم را حفظ کن
”اصلا نباید کنترل از دستتان خارج شود. به خصوص هنگامی که با ۳۰ بازیکن حرفهای میلیونر طرف هستید.“ فرگوسن به ما چنین گفت. یکی از نکات حفظ استانداردهای جهانی یونایتد، تمایل فرگوسن برای برخورد محکم با بازیکنان یاغی بود. اگر حاشیه سازی میکردند، جریمه سنگینی در انتظارشان بود و اگر خط قرمز را به نحوی که سبب خدشهدار شدن آبروی باشگاه بشود، رد میکردند، باید تیم را وداع میگفتند.
در سال ۲۰۰۵، قرارداد کاپیتان روی کین پس از انتقال جنجالی از همتیمیها فورا فسق شد. در ادامه، روود فن نیستلروی هم پس از اعتراضات فراوان به نیمکت نشینی تحویل رئال مادرید شد.
۵. تشویق به جای خود، تنبیه به جای خود
هنگامی که بحث صحبت و روابط بین مربی و بازیکنان مطرح میشود، فرگوسن علیرغم جدیت و خشونت همیشگی خود سعی در به کار بردن کلمات مناسب دارد.
زمانی که قرار بود بازیکنی روی نیمکت بنشیند، فرگوسن به او در خارج از جمع میگفت: ”ببین، شاید اشتباهی مرتکب شده باشم اما، به نظرم این بهترین ترکیب برای بازی امروز است.“
در آخرین لحظات منتهی به بازی، سر آلکس و مربیان تلاش بر تاکید روی نقاط مثبت داشتند. اگرچه رسانهها او را یک آدم پرخاشگر نشان دادهاند اما، شیوه صحبتهای او کاملا متفاوت است. اندی کول، مهاجم پیشین یونایتد به ما این گونه گفت: ”هرگز نمیتوان فریاد زد و عربده کشید. اگر شکست میخوردیم، سر آلکس باور داشت بیشترین توان را ارائه دادیم و مشکلی نیست اما، در صورت کوتاهی باید با گوشهای خود خداحافظی میکردیم.“
۶. همیشه آماده پیروزی باش
تیمهای فرگوسن در پیروزهای دقایق پایانی شهرت و استعداد خاصی دارند. بررسیها ما نشان داده است یونایتد نسبت به دیگر باشگاههای انگلیسی در ۱۵ دقیقه پایانی عملکرد بهتری داشته است. صحبتهای روحیه بخش بین دو نیمه و تعویضهای به موقع بی شک تاثیر بسزایی در آن پیروزیها دارد اما، این شاید تمام ماجرا نباشد. اکثر سرمربیها در هنگام شکست، بازیکنان را به حمله و بازی مستقیم ترغیب میکنند. فرگوسن برای رسیدن به هدف خود اصول غیرمعمولی را داشت. او بازیکنان را آماده برد میکرد و روزانه به آنها میگفت که در ۱۰، ۵ و یا ۳ دقیقه پایانی باید چگونه بازی کنند. تمرینات یونایتد بر تکرار تواناییها و تاکتیکها استوار بود.
۷. تکیه بر قدرت مشاهده
فرگوسن در سال ۱۹۷۴ کار سرمربیگری را با تیم کوچک ایست استرلینگشایر آغاز کرد. او اختلاف زیادی با بازیکنان از نظری سن نداشت و در بسیاری از کارها مشارکت میکرد. پس از انتقال به سنت میرن، آبردین و سپس منچستر یونایتد، فرگوسن جلسات تمرینی را به دستیاران واگذار کرد اما، همواره حضور داشت و در حال تماشا بود. تغییر پست از تعلیم دهنده به مشاهده کننده، به فرگوسن اجازه داد تا بازیکنان را با دیدی بهتر انتخاب کند. به گفته او، “یک مربی قادر نیست همه چیز را در زمین ببیند.” اما، یک مشاهده کننده میتواند تغییرات، میزان استقامت و عملکرد بازیکنان را تشخیص دهد.
۸. هرگز از تطبیق یافتن با محیط دست نکش
در ربع قرن فرگی با منچستر یونایتد، فوتبال به طور چشمگیری دست خوش تحول شد؛ از تبدیل شدن آن به قطبی اقتصادی تا رازهای علمی پرورش بازیکنان. پاسخ دادن به دگرگونیها هرگز آسان نیست و طبیعتا برای فردی که سالهای متمادی با سیستم قدیمی سر و کار داشته دشوارتر خواهد بود. با این حال، هنوز تمایل فرگوسن برای تغییر در همهجا حضور دارد. آنطور که دیوید گیل برای من توضیح داد، سر آلکس “ثابت کرده فضای سرشاری برای تطبیق یافتن با تغییرات فوتبال دارد.”
در اواسط دهه ۹۰، سر آلکس فرگوسن به نخستین سرمربی بدل شد که در جام نه چندان معتبر لیگ کاپ دست به استفاده از جوانان زد. حرکتی که یک بیاحترامی قلمداد میشد، اکنون در میان تمام باشگاههای لیگ برتری مورد استفاده قرار میگیرد. او همچنین اولین کسی بود که به چهار مهاجم اجازه داد برای بدست آوردن دو جایگاه حیاتی در خط حمله با هم رقابت کنند. استراترژیای که به عقیده بسیاری دور از تصور بود، نقش اساسی در سهگانه فصل ۱۹۹۸/۹۹، لیگ برتر، جام حذفی و لیگ قهرمانان، داشت.