میستا خوشحالی میکرد. پنالتی این بازیکن اسپانیایی والنسیا را راهی دور چهارم جام یوفای ۲۰۰۱ کرد؛ در عوض سلتیک برای بیستمین سال پیاپی پیش از کریسمس از بازیهای اروپایی حذف شد.
صعود سلتیک به فینال جام یوفا
تاریخ بازهم برای مارتین اونیل که به عنوان یکی از درخشانترین مربیان فوتبال بریتانیا شهرت یافته بود، تکرار میشد. او در نخستین فصلش به سه گانه داخلی رسید و در فصل دومش هم جام گرفت اما تیم او به موفقیتی در اروپا نرسیده بود. در سال ۲۰۰۰، بوردوی لیلیان لاسلاندز موجب حذف زودهنگام آنها از جام یوفا شد. در سال بعد، یک پیروزی درخشان ۴-۳ مقابل یوونتوس در لیگ قهرمانان اروپا موجب صعود آنها به جام یوفا شد اما والنسیا و میستا خیلی زود به کارشان در این رقابتها پایان دادند. بعد از شکست مقابل بازل در مرحله مقدماتی لیگ قهرمانان اروپا، آنها فصل بعد هم باید در جام یوفا بازی میکردند.
وقتی که آنها در دور اول به FK Sūduva برخوردند، هیچکس از بابت به مشکل خوردن سلتیک نگرانیای نداشت. راب داگلاس در درون دروازه، خط دفاعی توانا و باتجربهای را در پیش داشت که شامل بوبو بالده، جوس والگائرن و یوهان میالبی میشد. آلان تامسون و دیدیه آگات هم در کنارهها حضور داشتند و توسط پل لمبرت که سابقه قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را داشت تغذیه میشدند. نیل لنون و استیلیان پتروفِ پرتحرک نیز دیگر بازیکنان حاضر در خط هافبک سلتیک بودند. در خط حمله هم کریس ساتن و جان هارتسون آماده بودند تا هرگونه موقعیت از دست رفته هنریک لارسون را به گل تبدیل کنند.
سلتیک ماجراجوییاش در اروپا را با یک بازی درخشان در پارکهد آغاز کرد. پیش از گل توماس رادزینویچیوس، سلتیک پنج بار دروازه رقیب لیتوانیاییاش را گشود و دو گل دیگر از دیوید فرناندز و آلان تامسون در بازی برگشت موجب صعود سلتیک به دور بعد و قرارگیریاش در مقابل بلکبرن راورز شد:
بله دیدار جذابی را در پیش داریم چراکه سلتیک مقابلمان قرار دارد و نمیتوان این مسئله را انکار کرد.
اینها صحبتهای گریم سونس، بازیکن سابق رنجرز و مربی کنونی بلکبرن بود که با قهرمانی در لیگ کاپ تیمش را به رقابتهای اروپایی آورده بود. آنها در حالی جایگاه ششم لیگ برتر را در سال ۲۰۰۳ از آن خودشان کردند که برد فریدل در تیم منتخب سال قرار گرفت و دیمین داف با عملکردهای خوبی که از خودش بر جای گذاشت راهی چلسی شد. جالب اینکه آنها از دوایت یورک و اندی کول در خط حملهشان بهره میبردند. این دیدار همچنین میتوانست عیار سلتیک در صورت حضور در لیگ برتر را نشان دهد چراکه آنها هوادارانی سرسخت و استادیومی تاثیرگذار داشتند و با توجه به تسلط بر فوتبال اسکاتلند انتظار میرفت که در مقابله با جنوبیها از قدرت قابل توجهی برخوردار باشند. پس بنابراین بیراه نبود که این بازی را “نبرد بریتانیا” نامیدند.
بعد از یک دیدار عصبی بین دو تیم که هر دو دروازه بان بسیار درخشان ظاهر شدند، این لارسون بود که در فاصله شش دقیقه تا پایان بازی موفق شد حساب کار را ۱-۰ به سود سلتیک کند و این تیم با برتری پا به دیدار برگشت بگذارد. در هفتمین دقیقه بازی برگشت، راب داگلاس دروازهاش را در مقابل ضربه خطرناک کول بسته نگه داشت. سپس نوبت به مهاجم سوئدی سلتیک رسید که بازهم برای تیمش گلزنی کند، حالا بلکبرن نیازمند به ثمر رساندن سه گل بود. گل کریس ساتن اما مهر تاییدی بر نخستین پیروزی تیمی اسکاتلندی مقابل تیمی از انگلیس بعد از ۱۰ سال بود. اونیل بدون هیچ تغییری تیمش را راهی دیدار مقابل سلتاویگو در ۲۸ نوامبر ۲۰۰۲ کرد. گالیسیاییها تیم قدرتمندی را داشتند که از ستارگانی چون سیلوینیو، گوستاوو لوپز و الکساندر موستووی بهره میبرد.
موقعیتهای دو تیم در نیمه اول حاصلی نداشت و بازی بدون گل مساوی به پایان رسید. هرچند که سلتیک در دقایق آغازین نیمه دوم به گل رسید و برنده بازی شد. دو هفته بعد در بالایدوس، سلتیک به لطف قانون گل زده در خانه حریف موفق شد تا پس از دو دهه، پیش از کریسمس از رقابتهای اروپایی کنار نرود. تک گل هارستون با گلهای جسولی و بنی مککارتی پاسخ داده شد اما همین نتیجه هم برای صعود شاگردان اونیل به مرحله بعد و رویارویی با اشتوتگارت کافی بود. اشتوتگارت تیم خطرناکی بود. آنها از طریق اینترتوتو جواز حضور در جام یوفا را به دست آورده بودند و تیم فلیکس ماگات ستارگانی چون کوین کورانی و الکساندر هلب را در خودش جای داده زود. مارسلو بوردون، فرناندو میرا و تیمو هیلدربرند نیز ستارگان خط حمله این تیم آلمانی بودند.
این سلتیک بود که با اخراج بوردون در دقیقه ۱۷ بازی، دست بالاتر را داشت. ده دقیقه بعد، کورانی اشتوتگارت را پیش انداخت. گلهای لمبرت و شاون مولونی اما تیم اونیل را پیش از پایان نیمه اول صاحب برتری کرد. با گل پتروف برای سلتیک در نیمه دوم، این بازی در نهایت با نتیجه ۳-۱ خاتمه یافت. یک ۱۵ دقیقه طوفانی در بازی برگشت، خیال اسکاتلندیها از بابت پیروزی را تاحدود بسیاری راحت کرد؛ آنها موفق به ثمر رساندن دو گل در این دقایق شدند. پیش از نیمه اول کریستین تیفرت یکی از گلهای خورده را جبران کرد. در حالیکه ۱۵ دقیقه به پایان بازی وقت بود، هلب کار را به تساوی کشید و گل دقیقه ۸۷ میشل موتزل هم مانع صعود سلتیکیها به مرحله بعد و رویاروییای تاریخی با لیورپول نشد.
اگر بازی سلتیک و بلکبرن نبرد بریتانیا بود این بازی نبرد بین هواداران ایرلندی سلتیک بود. آنها دو باشگاهی بودند که به سبب کنی دالگلیش با یکدیگر متحد شده بودند. پیش از این، پارکهد نخستین ورزشگاهی بود که بعد از فاجعه هیلزبورو در سال ۱۹۸۹ از لیورپول میزبانی کرد. اسکاتلندیها بعد از هر چهار گل لیورپول در آن بازی دست زدند و نشان دادند که هواداران هر دو تیم هرگز تنها قدم نخواهند زد. حالا صحبت یک جام اروپایی در میان بود. لیورپول فصل را پشت سر آرسنال در رده دوم جدول لیگ برتر به پایان برده بود و جرارد هولیه و با به خدمت گیری ال حاجی دیوف، ستاره تیم ملی سنگال در جام جهانی میخواست به قهرمانی در یک جام معتبر برسد. سامی هیپیا هم خط دفاعی لیورپول را قدرتمند ساخته بود و با حضور مایکل اوون و استیون جرارد به نظر نمیرسید که قرمزهای آنفیلد کار سختی برای جلوگیری از ادامه پیشروی سلتیک در اروپا داشته باشند. جاناتان پیرس، گزارشگر کانال ۵ انگلیس که در گلاسگو بود، گفت:
حضور در اینجا یک تهدید است؛ فضای عجیبی بر ورزشگاه حاکم است.
بعد از گذشت صد ثانیه از بازی، لارسونِ سوئدی موفق شد تا روی ارسال تامسون دروازه لیورپول را باز کند و نخستین گلش بعد از یک ماه دوری از میادین را به ثمر برساند. خوشحالی اسکاتلندیها دوام چندانی نیاورد. در دقیقه ۱۷ بازی، امیل هسکی روی همکاریاش با جان آرنه ریسه موفق شد تا با یک ضربه پای چپ دروازه میزبان را باز کند. بازی در نهایت با همان تساوی ۱-۱ به پایان رسید تا همه چیز به دیدار دو تیم در آنفیلد موکول شود. دیدار برگشت در آنفیلد یادآور یکی از بهترین شبهای اروپایی سلتیک میباشد. پیش از پایان نیمه اول، ضربه آزاد تامسون از زیر پاهای جرارد گذشت و وارد دروازه جرزی دودک شد. این هارستون بود که کنترل بازی را به دست داشت و سبک بازی سلتیک را به خوبی در زمین پیاده میکرد. او سرانجام موفق شد تا در فاصله ده دقیقه تا پایان بازی، با عبور از دیتمار هامان دروازه میزبان را برای بار دوم باز کند. سلتیک همچنین به نخستین تیم بعد از اتلتیکومادرید در سال ۱۹۷۴ تبدیل شد که آنها را در آنفیلد از اروپا حذف کرده است.
بواویستا رقیب سلتیک در راه صعود به فینال جام یوفا بود. با وجود اینکه آنها تیمی ناشناخته بودند اما عنوان قهرمانی و نایب قهرمانی لیگ پرتغال در دو سال گذشته را به دست آورده بودند. بواتیستا در فصل ۰۲-۲۰۰۱ با پیروزی مقابل دینامو کیف و بروسیا دورتموند موفق شد تا به مرحله دوم گروهی لیگ قهرمانان اروپا صعود کند. جاییکه منچستریونایتد و بایرن مونیخ جلوی پیشرویشان را گرفتند. آنها همچنین امیدوار بودند تا با صعود به فینال این رقابتها مقابل رقیب پرتغالیشان یعنی پورتو قرار گیرند. بواتیستا به رهبری بهترین گلزنشان یعنی الپیدیو سیلوا حتی اگر نتایج ضعیفی در بازیهای داخلی میگرفت اما به هیچ وجه تیم بدی به شمار نمیرفت. در سلتیک پارک، مهمان تلاش کرد تا با ارائه بازیای تدافعی از گل خوردن جلوگیری کند و سپس به لطف گل به خودی دقیقه ۴۹ جوس والگائرن برتری را به دست گیرد. هرچند که یک دقیقه بعد لارسون بازی را به تساوی کشید. با این حال این مهاجم سوئدی در دقایق پایانی بازی یک پنالتی را از دست داد تا بازی با نتیجه ۱-۱ به پایان برسد. هرچند که اونیل خودباوریاش نسبت به شاگردانش را از دست نداده بود:
فکر میکنم که همچون بازی مقابل لیورپول، این شانس را داریم تا در پرتغال هم گلزنی کنیم.
استادیوم بواویستا برای برگزاری یورو ۲۰۰۴ در حال بازسازی بود و از این رو چمن ورزشگاه شرایط مطلوبی نداشت. میزبان به یک تساوی ۰-۰ نیاز داشت و به نظر میرسید کار سختی برای رسیدن به هدفش ندارد. سرانجام ضربه سرکش لارسون در دقیقه ۸۰ بازی با عبور از ریکاردو دروازه بواویستا را باز کرد. تیم پرتغالی هیچ واکنشی نشان نداد تا با به صدا در آمدن سوت پایان مسابقه، هواداران اسکاتلندی حاضر در ورزشگاه به زمین بیایند و جشن صعود به فینال بگیرند. سلتیک باید در فینال جام یوفا به مصاف پورتو میرفت. در آن زمان نام ژوزه مورینیو برای فوتبالدوستان معنایی نداشت اما این بارسلوناییِ سابق در حال ساختن تیمی فوق العاده در شمال پرتغال بود. بعد از اینکه مورینیو جانشین اکتاویو ماچادو شد، در کمتر از دوازده ماه پورتو را به قهرمانی رساند و بازیکنانی را به تیمش آورد که چندی بعد به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا رسیدند.
پائولو فریرا، نونو ولنتا، درلی و مانیچه به همراه کاپیتان خورخه کاستا و دروازه بان ملی پوش آنها یعنی ویتور بایا، از جمله ستارگان پورتو محسوب میشدند. وقتی آنها در ۲۱ می ۲۰۰۳ به مصاف پورتو میرفتند، قهرمان لیگ شده بودند و جام حذفی پرتغال را هم عملا در دست داشتند. شاگردان مورینیو در نیمه نهایی، لاتزیوی روبرتو مانچینی را در هم کوبیده بودند و از این رو شاگردان اونیل کار سختی برای متوقف کردن جوانترین مربی درخشان فوتبال اروپا داشتند. طبق گزارشها، نزدیک به ۸۰ هزار نفر به سویل سفر کرده بودند و جالب اینکه تلگراف در گزارشی اعلام کرد یک بار ایرلندی در سویل بیش از ۳۰۰ بشکه آب جو به هواداران اسکاتلندی حاضر در اسپانیا فروخته بود. تلویزیون خانگی سلتیک در طول روز با هواداران مصاحبه میکرد و تصاویری از شهر سبز و سفید شده را پخش میکرد. با توجه به مصدومیت هارستون، ساتن به شریک لارسون در خط حمله تبدیل شد. لمبرت، لنون و پتروف نیز تامسون و آگات را در کنار خودشان میدیدند. داگلاس هم در جلوی خودش بالده، میالبی و والگائرن را در خط دفاع داشت.
مورینیو نیز با همان سیستم پنج دفاعهای بازی میکرد که یک سال بعد با آن موفق به شکست موناکو در فینال لیگ قهرمانان اروپا شد. کوستینیا، مانیچه و آلنیچف در خط میانی بودند و دکو و درلی نیز مهاجمان این تیم به شمار میرفتند. ابتدا این درلی بود که قفل دروازه سلتیک را گشود. سپس نوبت به لارسون رسید که با ضربه سری حساب شده در ابتدای نیمه دوم کار را به تساوی بکشد. بازهم این پورتو بود که برتری را به دست آورد؛ ارسال دکو برای آلنیچفِ فرصتطلب، دومین گل پورتو در این بازی را به همراه داشت. باز این لارسون بود که با یک ضربه سر دیگر، چهل و چهارمین گل فصلش را روی کرنر تامسون به ثمر رساند. اخراج بالده، مدافع غنایی سلتیک با خطایی که روی درلی مرتکب شد کار اسکاتلندیها را دشوار کرد. در حالیکه پنج دقیقه به پایان ۱۲۰ دقیقه مانده بود، درلی موفق شد تا دروازه داگلاس را برای سومین بار در این بازی باز کند و قهرمانی پورتو در جام یوفا را قطعی کند.
بعد از سوت پایان مسابقه سلتیکیها روی زمین افتاده بودند و از پایان تلخ داستان عاشقانهشان غمگین بودند. آنها بیش از هر زمان دیگری به کسب نخستین جام اروپاییشان بعد از سال ۱۹۶۷ نزدیک شده بودند اما موفق به تکمیل عملیاتشان نشدند. هرچند که آنها نیز همانند پسران حاضر در فینال لیسبون، هرگز از یادها نخواهند رفت.